ミ★ミبــــــازی روزگــــارミ★ミ | ||
|
در روزگار غریبے که ωـزاے خوب بودن,خنجر از پشت خوردن ا ωـت.....
بزن تا که احـωـا ωـات گرانم را به بهایے ارزون نفروشم دیگر...
همین خنجرهاے به زهر آغشته ے توωـت....
خوب نیـωـت و گاهے باید بد بود , بد...
تا که دردش بیدارم کند ازخوابے که در آن همه را خوب میبینم
[ جمعه 18 مهر 1393برچسب:بزن که سزایم مرگست !, ] [ 18:55 ] [ DUYĞU ]
|
|
[ : بازی روزگار ] [ ] |